Montag, 20. Oktober 2008

قسمت ششم

روزهای آغازین اولین اعتصاب جامعه فرهنگیان مریوان را من نخواهم توانست مانند یک تاریخ
نویس بر کاغذ بیاورم آنچه را که بیان می دارم در واقع خاطرات شخصی من است وخارج از اشکال نیست اما سعی خواهم کرد به سهم خویش گوشه هایی از آن را بازگو کنم .در حالیکه ما در اعتصاب بودیم در گوشه وکنار شهر نیز هر روز اتفاقاتی می افتاد.فاصله من با برخی از دوستانم که در مسیری که گام می گذاشتم و هم راهی نمی کردند بیشتر ودر عین حال دوستان جدیدی را نیز می یافتم . یکی از این دوستان پاسبانی بود بنام رستم که روزی در آرایشگاهی به خاطر بحث ما در ارتباط با شاه وخانوده اش نزدیک بود که به روی ما اسلحه بکشد که خوشیختانه با وساطت شخص ثالث از این کار منصرف شد ومن دیگر یا وی ارتباطی نداشتم وبعدها بیشتر وی را زمانی که همراه سایر نظامیان درمقابله با ما که در شهر تظاهرات می کردیم می دید.م
یکی از ویژه گی های شهر مریوان این بود که به خاطر کوچک بودن آن جز چند مورد خاص تظاهرات خیابانی به شکل شهرهای بزرگ در آن اتفاق نیفتاد بلکه بیشتر به شکل تحصن وبرای رسیدن به خواسته های صنفی ویا سیاسی اعتراض می کردند. البته این به منزله عدم اعتراضات خودبه خودی نیست اتفاقا"بر عکس در سطح شهر روزی نبود که مردم در مقابل مامورین جنگلبانی که فردی را به خاطر قطع درختان جنگلی می خواستند بازداشت کنندکه همان خود منجر به در گیری وزخمی شدن چند نفر شد ویا اینکه به مقابله با پلیس راه برای بازداشت راننده ی بی گواهینامه ای که پابه فرارا گداشته بود اعتراض و متهم را در فرار کمک نکنند.مردم شهر بدلیل اجحافات مأمورین در سالهای متمادی وعدم نقش خویش در کوچکترین تصمیمات سیاسی و اجتماعی واقتصادی از هر عمل غیر قانونی که از سوی یک کرد در آن زمان سر میداد، برخورد مامورین را به چشم تحقیر کردها از جانب حکومت ومأمورینش می دیدند وتنها از دید احساسی وبدونه اینکه به علت وسود وزیان عمل جرم را ببیند به مقابله بر میخواستند.
اولین اعتصاب ما معلمین علاوه بر اضافه حقوق ودر خواست استخدام رسمی برخی از معلمین شامل خواست آسفالتت جاده سنندج ومریوان بود که سالیان سال بود خاکی ودولت اقدامی در جهت آسفالت آن نمی کرد . اعتصاب اول چندان به درازا نکشیداما همان اعتصاب اول باعث شد تا معلمین همراه با اعتراضات سراسری در اعتراض دوم خواستهای سیاسی را نیز به آنچه که قبلا " خواسته بودند نیز بیفزایند وشجاعت بیشتری را از خود نشان دهند. آنان از جمله خواهان حذف گزینش که معمولا" قسمتی از آموزش وپرورش بود و بیشتر سابقه فعالیت سیاسی معلمین را تحت نظر داشت ورئیس آن شخصی بنام فروتن بود وآزادی زندانیان سیاسی را شدند. در جلسه ای که در محل جامعه معلمین تشکیل شد به آموزش وپرورش یک یا دوهفته ای فرصت دادند که در صورت عدم پاسخ گویی به خواسته هایشان دست به تحصن بزنند . در آن زمان تصمیم گرفته شد که معلمین به روستا باز گردند و منتظر نتیجه خواسته هایشان شونداما در سر کلاس درس حاظر نشوند بلکه برای مردم توضیح دهند که چرا اعتصاب کرده ا ند . اما در عمل این تاکتیک نتیجه مثمر به ثمری در بعضی از روستا های دور دست که ژاندارمری هنوز برامور مسلط بودند نداشت وبودندمعلمین شاهدوست اعتصاب شکنی که در سر کلاسهای درس حاظر می شدند که از اهالی خود روستابودند. در روستایی بنام چشمه یر مدرسه ا ش توسط مدیر آن بنام احمدی باز بود ودر روستایی که من بودم یعنی پایگلان همان همکار من بنام شاه ویسی که تبلیغات زهر آگینی براه انداخته بود در هنگام بحث با من می گفت که دوست دارم مدرسه را به طویله ای تبدیل کنم وتمام معلمین اعتصابی را در آن زندانی کنم. با این وجود من در زمان مقرر روستا را ترک کردم ودیگر تا بعد از پیروزی انقلاب یعنی بعد از پایان تعطیلات نوروز ٥٨ به روستا نیز باز نگشتم وبه تحصنی پیوستم که در ساختمان آموزش وپرورش شکل گرفته بود وما نیز در آن شب را به سر می بردیم .در آن تحصن بود که اشعار انقلابی وفرهنگی کرد زمزمه وسپس با صدای بلند خوانده می شد وبه نام وتاریخچه رشادتها وشهادت شخصیتهای کرد ویا ایرانی از سازمانهای انقلابی ومسلح از جمله سازمان چریکهای فدایی خلق ویا اسماعیل شریف زاده سخن به میان می آمد وحکومت مرکزی ایران را به نقد وچالش می کشیدندو از اعدام سران حکومت خود مختار کردستان ورهبر بزرگ آن قاضی محمد یاد می کردند افراد بسیاری هر آنچه را که به خاطر داشتتند برای دیگران باز گو می کردند .در یکی از همان روزهای تحصن در زمین روبروی آموزش وپرورش از جانب کسانی اعتراض کارگران شرکتی بنام مام سنگر سازمانداده شده بود که یکی از سازمان دهندگان آن همان م ال بود که من آنرا در روستا ملاقات کرده بودم آنها با پلاکاردهایی که درخواست حقوق بیشتر وچند شعار دیگری که به خاطرم نیست در دست داشتندهمچنین شعارهایی را نیز سر میدادند . وجود آنان در مقابل جایی که ما جمع شده بودیم ، در عین حال نشانه همبستگی به تحصن ما نیز بود وهمین امر باعث شد تا ما معلمین ودانش آموزانی که در جمع ما حضور داشتند نیز به آنان بپیوندیم وبه راه پیمایی در سطح شهر پرداختیم وبیاد دارم که در مقابل فرمانداری شهر در خیابان مرتبط با روستای داسیران با حضور نیروهای ضد شورش شهربانی واطلاعاتی روبرو شدیم وآنان از ما خواستند که پراکنده شویم وبعداز صحبتهایی که با سرشناسان تظاهرات کنندکان کردند،به شرط سر ندادن شعارهای تند وفقط حرکت مسالمت آمیز راه را برای ما باز کردند اما همین امر باعث شد که بعد از گذشتن از صف مامورین انتظامی شعارهایی سر داده شود که تا آن زمان برای بسیاری تابو بود علاوه بر دادن شعارهای کمونیستی وکارگری ،دادن شعار مرگ بر شاه وحتی فحش وناسزا به خانواده محمد رضا شاه با صدای بلند داده شد وهر لحظه که شعارها پرخاشکرانه تر میشد بر سرعت راهپیمایی نیز افزوده می شد وآن به خاطر تعقیب مامورین ودنبال کردن کسانی بود که آن شعارها را می دادند . راهپیمایی که با مسالمت آغاز شده بود به تظاهراتی در جهت سرنگونی حکومت شاه بدل گشت وبسیاری از ماافراد شرکت کننده در آن برای در امان ماندن از دست مأمورین ساواک به روستا های اطراف رفتیم وبعد از چند ساعتی من همرااه با دو دوستم به شهر باز گشتیم اما هنوز از ماشین پیاده نشده بودیم که رهگذرانی که ما را می شناختند به ما گفتند که هنوز به دنبال وتعقیب شرکت کنندگان در تظاهرات هستند وما این بار تصمم گرفتیم بهتر است یک شب را در خارج شهر بگذرانیم واگر شب پلیس به خانه ها نریختند فردایش باز گردیم .
ما شب را در روستای قلاجی گذراندیم وفردایش به شهر باز گشتیم .ودستگیری در میان نبود. چهره های شاد وپیروز ومست پیروز برآمده از روز گذشته در سطح شهر در همه جا دیده می شد که خود را برای حرکتهای بعدی آماده میکردند .آنانی که بعدها مفتی زاده ای ،فدایی، کومله ویا حزب دمکراتی شدند بدونه هویت سیاسی مشخصی همانند من به هیچ سازمان وابستگی نداشتند ودر آن مقدمه فرا رسیدن آزادی در کنار همدیگر قرار گرفته بودیم . آشکار است که وقوع حادثه آن چنانی که در واقع برای اولین بار شهر را به لرزه در آورده بود بدونه تاثیر در موضعگیری شخصیتهای سرشناس ، روحانیون وبازاریان وکسبه وسایر اقشار جامعه شهری نبود.حتی خبر این حرکت به روستاهای اطراف نیز به سرعت گسترش یافت شکاف در سطح طرفداران ومخالفین حکومتی بیشتر میشد وبا توجه به میزان رشد مبارزات سراسری از جمله ناآرامی خشنوت آمیز در سطح کشور ودر راس قرار گرفتن روحانیون به عنوان آلترناتیو حکومت شاه زمینه گرایش مردم برای قبول تغییر حکومت آشکار تر می گشتت تاثیر مهمی که این حرکت وتحصن واعتصاب به من داد همانا نزدیک شدن به هواداری از جنبش فذاییان بودکه با تماس بیشتر من با م ال تداوم یافت که در قسمت بعدی مفصل راجع به آن سخن خواهم گفت ... ادامه دارد

Keine Kommentare: