Montag, 20. Oktober 2008

قسمت سوم



من مجبورم برای اینکه بتوانم تشکلهای سیاسی را درآینده تشریح کنم مقداری به بافت طبقاتی مریوان پرداخته واطلاعاتی را که دراین زمینه دارم بر روی کاغذ بیاورم هرچند که آشنا شدن با این مسائل بعدها برای من رخ داد اما ذکر آن در حال حاظر کمک خواهد کرد تا حوادث و اتفاقات آتی را بهتر شناخت.
شهر کنونی مریوان قدمت تاریخی ندارد وبیشتربدلیل خاص جغرافیایی وهم مرز بودن آن با عراق شاید مورد نظر نیروهای نظامی دولت شاهنشاهی وقت ایران بوده باشد شهر از لحاظ کشاورزی با استعداد وبا توجه به دریاچه آب شیرینی بنام زریبار که در پنج کیلو متری شهر قرار داردبرای زندگی مناسب بوده وهست. در کناره های ساحلی دریاچه علاوه بر این که بوستان های فراوانی بدست توانای مردم روستاهای اطراف پدید آمده اند که در آن گوجه فرنگی وخیار وهندوانه و... و حتی برنج نیز به عمل می آید. ماهی گیری نیز یکی دیگر از حسنهای این محدوده برای امرار معاش وزندگی مستقل بوده است .بدلیل همین توانایی اقتصادی ورفاه مالی و رشدفرهنگی همراه با استعداد ملی خواهانه ،زمینه ساز پا گرفتن ادبیات کردی وبه ظهور رسیدن شاعران منتقد اجتماعی همچون شاعرمعروف وبزرگ کرد قانع نیز بوده است . سنگ اصلی بنای شهر در واقع روستایی بنام داسیران است که که در دامنه کوه فی له قوز قرار دارد وامروز به شهر متصل وخود به مناطق مختلف تقسیم شده است . بعضی نام سابق شهررا دژ شاهپور نیز نامیده اند ودر شناسنامه های سابق نیز از آن به عنوان محل تولد نام برده اند.
در کنار دریاچه ای که ازآن نام برده شدقبری وجود دارد که به قبر درویش شهرت دارد وافسانه ای را مردم منطقه راجع به آن باز گو میکنند ، که گویا در جاییکه در یاچه امروز وجود دارد شهری بسیار زیبا وثروتمند قرار داشته است که حاکمی ظالم در انجا حکومت می کرده است . بدستور این حاکم درویش و همسرش که در انزمان نیز بارور بوده مجبور به حمل وجابجا کردن سنگهای سنگین می شوند انچنانکه همسر درویش بر اثر کار طاقت فرسا از دنیا میرود ودرویش که این اتفاق را ناشی از ظلم و بیداد حاکم میداند بر سر کوه فی له قوز میرود وانقدرا گریه وزاری وطلب انتقام از خدا می کند که خدا باران شدیدی را بر شهر می باراند که شهر به کلی به زیر آب میرود.
از این نکته که بگدریم ساختار طبقاتی شهر شاید بیشتر مورد توجه باشدچرا که شهر مرکز برخورد علایق و.سلیقه های مختلف بوده وهست .در قسمت شمال شهر یعنی پشت کوهای مشرف به شهر بیشتر روستاهایی قرار دارد که بزرگان آن بیشتر سید وشیخهایی کهنه پوشی هستند که از جمله به شیخهای روستای چاوک ،حسن آوله وسله سی و... مشهورند .در غرب همین کوههاو در واقع در حاشیه غربی دریاچه بگزاده ای ( مالکین) کانی سانان ونچه و... مسکن دارند که بزرگترین آنان محمد خان کانی سانان بوده که علاوه بر آینکه شهرت آنان به خاطر در گیرهای نظامی با ارتش شاهنشاهی در زمانهای دور بوده بلکه مناسبات حسنه محمد خان کانی ساسانی با حکومت شاهنشاهی تا زمان سرنگونی محمد رضا شاه وشوریدن مردم بر علیه وی بوده است. در قسمت شرق شهر ودر روستاها ی اطراف بگزاده های گویزه کوره مقیم بوده که مشهورترین آنها حیدریها می باشند . یکی از بزرگترین همسایگان منطقه مریوان در بخش جنوبی اورامانات است که در مقاطع مختلف نیز در گیریهای خشونت باری میان اورامیها و مالکین مریوان رخ داده است که در این مبحث نمی گنجد اما به همین اندازه می توان اشاره کرد امروز بخش قابل توجهی از ساکنین مریوان ازمردم همین مناطق اورامانات وروستاهای اطراف آن هستند.
ذکر این نکته ضروری است که بسیاری از این بگزاده ها وشیخها به دلایل قومی ویا بزور شایدهم بنا به مصلحت وبرای کاهش نزاعهای قومی با یکدیگر به ازدواجهای اختیاری واجباری نیز تن داده اند چرا که یکی از رسوم کهنه وپیش وپا افتاده در میان برخی از این مردم همانا ازدواجی است بنام ژن به ژن یعنی زن به زن که مرسوم ومتداول بوده است وه متاسفانه هنوز هم رایج است. در این ازدواج خواهر وبرادری با برادر وخواهردیگری از قوم دیگر ازدواج میکند واغلب زوجی از این دو با اجبار ونه از روی علاقه به زندگی زناشویی مجبور می شوند.
. در کنار اقتصاد کشاورزی ، دامپروری وماهی گیری نه با وسعت زیاد، آنچنانکه گفته شد بدلیل مرز بودن، قاچاق فروشی نیز به ممر در آمدی هم برای کاسبین شهر وهم برای کسانی که برای خرید از شهرهای دیگر وارد می شوند تبدیل می گرددویک قشر کاذب ودلال را به جمعیت شهر آضافه می کند که بعضا" مقیم شهر نیز می شوند . علاوه بر آن با رشد آقتصاد وابسته ایران در زمان شاه زمینه ای فراهم می گردد تا گمرگ نیز با گرفتن رشوه از بعضی از تجار محلی کالا های صادراتی به عراق را که قیمت نازلتری را نیزدارند، از مرز به شهردوباره باز گرداندو با سود بیشتری هم در شهر به فروش برسانند وهم به شهرهای دیگر ایران روانه کنند .قشر دیگری که در سالهای پا گرفتن شهر به دلیل وجود ارتش و نیروهای ژاندار مری وساواک به شهر اضافه می شوند ، همانا کسبه ،صنعتگران ،نانوایان وکارمندان ادارات به همراه خانواده هایشان از شهرهای دیگری هستند که سابقه شهر نشینی را نیز به همراه خود آورده وشرایط جدیدی را برای رشد تحصیل در مدارس به شکل نوین بر خلاف مکتبهای سنتی همچون سایر نقاط ایران فراهم می سازند.
منطقه مریوان که متعلق به یکی از مالکین بزرگ کردستان یعنی خاندان اردلان بوده است به دوبخش تقسیم می شود که از جمله سه دانگ به خانواده رستمی ها که خود در اصل از طوایف اورامیهای منطقه بوده اند فروخته می شود و سه دانگ دیگر به مالکین کوچک اما پر نفوذ منطقه یعنی حیدریها تعلق می گیرد.تعویض مالکین تاثیر چندانی بر بهبود وضعیت زندگی رعیت های روستای داسیران به بار نمی آورد وبا به اجرا در آمدن اصلاحات ارضی مالکین روستا از طریق نفوذی که بر مقامات حکومتی دارند مانع پیش برد این اصلاحات در منطقه می شوند که زمینه اعتراضات دهقانی را در سال 55 و یا 56 پدید و به تحصن نشستن دهقانان در حیاط فرمانداری شهر مریوان منجر میشود . انان به همراه زنان وبچه های خویش د رحیاط فرمنداری گرد آمده و تـاثیر مثبت خویش را بر مبارزه مردم شهروروستاها در اعتراضات ضد سلطنتی 57 به همراه می آورد. فرزندان همین روستا زادگان بومی به همراه فرزندان سایر اقشار شهر ، که به مدرسه نیز رفته و بسیاری نیز معلم ،دانش آموز ویادانشجوهستند با توجه به وجود مبارزه ملی در طول تارخ کردستان ابتدا تحت تاثیرافکارلیبرالی و مائویستی چاوه شیخ الاسلامی، که چند سالی نیز معلم من بودهاست، وبعدها همزمان با شکل گرفتن انقللاب به پیروی از افکار کمونیستی ودر عین حال رادیکالسیم شهید فواد مصطفی سلطانی قرار می گیرند،که جا دارد در وقت خود به شخصیت این دو فرد وکسان دیگری که درآگاهی دادن به جوانان شهر وروستاهای آطراف نقش داشته اند نیز پرداخته شود.

ادامه دارد ...

Keine Kommentare: